
- کارگردان: اصغر فرهادی
- نویسنده: اصغر فرهادی
- بازیگران: گلشیفته فراهانی، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، مریلا زارعی، مانی حقیقی، پیمان معادی، رعنا آزادیور، احمد مهرانفر و صابر ابر
- ایران | ۱۳۸۸
- «دربارهی الی...» در ویکیپدیا
فوت کوزهگر
«دربارهی الی…» در دیدارهای مجدد پتانسیل بالایش در همراهی را از دست نمیدهد؛ نه آن سرخوشی نیمهی اول و پرتشدنت میان خوشگذرانی خانوادگی کمتر میشود و نه آن فشار عصبی و استرسی که در نیمهی دوم، قرار است بیخ گلویت را بگیرد.
مثل هر درام درستوحسابی دیگری در اینجا هم تو با یکی از شخصیتها نزدیکتری -هرچند فرهادی پا را فراتر گذاشته و گاه تو با بیش از یک شخصیت همراهی میکنی- و در هر اتفاق، خودت میان قصه زندگی میکنی و تصمیم میگیری. این مهم البته حاصل شیوهای است که در میان سینماییها بیش از هرکس دیگری در خود فرهادی سراغش دارم؛ هم در نوشتن و هم در اجرا. بگذارید با یک مثال ماجرا را واضح کنم. آن سکانسی که بچهها سمت پدرهاشان میدوند و خبر بد را میآورند، دقیقهی چهلوپنجم فیلم است. جا خوردید؟ در نخستین تماشا، بعد از پایان فیلم، چندتایی از اطرافیان را امتحان کردم. همهشان فکر میکردند مجموع آن سرخوشیها بیستدقیقه یا حداکثر نیمساعت طول کشیده. مخاطب در مواجهه با سرخوشی خانوادگی، چنان با کاراکترها همراه میشود و نسبت به روابط احساس نزدیکی میکند که اصلن نگاهکردن به ساعت فراموشش میشود و اگر فرهادی بازیاش را با متریالهای چیدهشدهای تا این حد خوب تا یک ساعت بعد هم ادامه میداد، شرط میبندم که کسی خسته نمیشد. برای همین است که ضربهی کاری و مهلک، که با تغییر لحن فیلمساز در رنگ و تصویر تشدید میشود، چنین کوبنده و کاری از آب درمیآید و ضربه میزند. مخاطب که عاشق این آدمها و روابط شده و هرآن منتظر بلهگرفتن احمد از الی است، یکباره به دنیای واقعی و هولناکی پرتاب میشود که قرار بوده بهواسطه رویای سینما از آن فرار کند و بعد صدای هولناک موجها -استفادهای بهتر از این در تاریخ سینمای ایران از بُعد صدا سراغ دارید؟- همهچیز را عوض میکند. وقتی برای بار نخست از دریا بیرون میآییم، به این توجه نمیکنیم که دوربین، روی دست رفته و یک فیلتر سرد روی تصاویر، سایهی مرگ نشانده؛ اینها مهم نیست چون اصلن قرار نیست دیگر در سینما باشیم. ما هم عضوی از گروه هستیم و باید برای فاجعةی پیش رو چارهاندیشی کنیم. این جادوی همذاتپنداری، هنوز موثرترین تمهید برای نگهداشتن توامان تماشاگر خاص و عام است، و فرهادی، هم با مجموعههای تلویزیونیاش و هم با فیلمهایی که ساخته، نشان داده که تا چه حد استاد این فن است و فوت کوزهگریاش را مدتهاست بهدست آورده.
بیرون تحلیل، دارم از حسها و تجربههای پس از مواجهه با فیلم صحبت میکنم. بگذارید روی همین یک ویژگی همچنان بحث کنیم که بهتعبیری میتوانسته پاشنهی آشیل اثر باشد اما حالا دقیقن به یک ویژگی بدل شده است. به گمانم اگر هم فیلم، مخالفی داشته باشد، روی همین ماجرا دست خواهد گذاشت. اینکه داستان «دربارهی الی…» دیر شروع میشود و اتفاق، نه در پایان پردهی اول که در نقطهی میانی فیلمنامه میافتد. این عیب است؟ هست اما نه در این فیلم. اعتقاد دارم فیلم فرهادی و فیلمنامهاش برخلاف ظاهر سادهای که ترسیم میکند، اتفافن پیچیدهگوست. گول قصهی دوخطی سادهاش را نخورید. یک ساختمان هندسی منحصربهخود دارد که براساس یک ایده شکل گرفته. بدلکردن تماشاگر به نفر هشتم گروه دوستان و بعد ضربهزدن به همهی این پیکره. این ساختمان، دو بخشی است و فیلم برای همین، نه به سهپردهی معمول، که به این دو بخش تقسیم شده؛ نزدیکی و تفرقه. با این دو بخش، مضامین مرکزی فیلم یعنی قضاوت، اخلاق و دروغ رنگ میگیرند و خوشبختانه «رستگاری» -همان عنصر گولزنندهی فیلمهای تقلبی اصیلنما که هم فیلمهای دارابونت را شامل میشود و هم مثلن «عیار ۱۴» خودمان را- جزو این مضمونها قرار نمیگیرد. حالا فکرش را بکنید که مثلن فرهادی در مواجهه با ایراد مرسوم اولیهی «طولانیبودن مقدمه» این ریسک را میپذیرفت تا بخش «نزدیکی» را کوتاهتر کند. چه اتفاقی میافتاد؟ نظر من این است که مقدمهی «درباره الی» بدون بخش پانتومیم، یا بدون بخش گردش احمد و الی، یا بدون آن رایگیری برای ماندن یا رفتن از ویلا، یا بدون صحنهی شام، بدون هرکدام از اینها ممکن بود بخشی از همذاتپنداری تماشاگر نسبت به یکی از آدمها و در شکل خطرناکترش، همه گروه را، از دست بدهد. این احتمال، چنددرصدی بود؟ حتی اگر ریسک چنین چیزی ۵درصد هم باشد، بهنظرم فرهادی درستترین کار ممکن را کرده است. بهویژه آنکه میدانسته فیلمنامه را خودش خواهد ساخت و برای همین، ریتمی را برای این مقدمهی طولانی درنظر گرفته که درام از پا نیفتد. برگشتهایم به همان بخش اول بحث، که چگونه زمان طولانی آن ۴۵دقیقهی جادویی اول، کسی را خسته نمیکند. فرهادی همهی آنچه را که از کارگردانی آموخته، نه در بخش دوم که اجراش بهوضوح خودنمایی میکند، که در بخش اول خرج کرده. اینکه بدون داستان کلاسیک پرفراز و نشیب، فقط تماشاگر را نزدیک گروهش کند. اینجاست که ارزش کارش خود را نمایان میکند.
میشود «درباره الی…» را از منظرهای بینهایت رصد کرد؛ سطرهای بالا، تنها نگاه از یک زاویه و پاسخ به پرسش مرسوم اولیهای بود که پس از دیدن فیلم برای برخی ایجاد سوال میکند.
| روزنامهی فرهنگ – ۲۱ بهمن ۸۷ |